<<<پالتو پوست عزیز من>>>

امروز می خوام براتون از مدرسه ای که در آن درس خواندم بگم.

ساحل جان نمیدونم الان کجایی؟ولی میخوام از تو حرف بزنم اول .
من و ساحل از کلاس اول با هم بودیم.اما هیچ وقت با هم دوست نبودیم و همیشه یک ۲۵/۰ لعنتی مارو از هم جدا می کرد. این ۲۵/۰ همیشه یا اونو شاگرد اول می کرد یا منو و خیال هیچکدوم را راحت نمی کرد.
یک روز ساحل که بر عکس من که شلوغ و شیطون بودم و دوستای زیادی داشتم آروم بود و زیرزیرکی دل می سوزوند با یک پالتوی نو به مدرسه آمد.آخ که نمیدونید چه پالتوی خوشگلی بود. پوست  بره شده بود عین بره ها گرد و قلمبه و سفید برفی.
دیگه اون ۲۵/۰ از یادم رفته بود.فقط یک بره کوچولوی سفید میدیدم دلم میخواست منم بره بشم.اینو توی خونه گفتم و قول گرفتم که یک پالتو پوست بره ای برام بخرند. یک روز بالاخره اون بسته کادو پیچ به دستم داده شد.نمی دونستم چطوری بازش کنم.دختر ته تغاری لوس ارزوشو بر اورده شد.
اما...اما کادو را که باز کردم...نمیدونید ...گفتم وای این که پشمالو نیست.یک پالتو برام خریده بودند خیلی گرونتر از مال ساحل.قهوه ای ... ولی... ولی پشماش از تو بود و فقط یک حاشیه پشمی سفید داشت.مثل مال ساحل نبود. وقتی می پوشیدمش گوله برفی نمی شدم.   اما... اما خب برای اینکه دل بابا نشکنه یکی دوبار پوشیدم و بعد پرت شد یک گوشه ای.
هنوزم که هنوزه ساحل و اون پالتو پوست خوشگلش یادمه.هنوز که هنوزه بابا رو بخاطر اون پالتو پشم از تو سر زنش میکنم.هنوز که هنوزه دلم برای ساحل و اون ۲۵/۰ که آخرشم تکلیفمونومعلوم نکرد دلم تنگ میشه.
ساحل عزیزم هر جا هستی امیدوارم شاد باشی و پالتو های خوشگل بپوشی.

((این نوشته را تقدیم می کنم به ساحل احمدی...رقیب دوست داشتنی ام))


نظرات 1 + ارسال نظر
پدرخوانده یکشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 03:50 ب.ظ

سلام .. بازگشتت رو تبریک میگم .. امیدوارم دوست قدیمی رو دوباره بتونی پیدا کنی مخصوصا اگه از طریق این متن پیدا بشه که دیگه خیلی جالب میشه .. موفق باشی .. والسلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد