برای دوستانم..............................آخرخوب قصه ها
سلام...سلام...سلام
مدتیه نیستم؟آره نبودم.
بی نظمم؟آره بی نظمم.
سر به هوام؟اینم هستم.
گاهی وقتا معلوم نیست چی میشه که میرم و پیدام نمیشه؟و باز دوباره پررو پررو بر می
گردم؟این یکی که محشره.
تا می تونیدگلایه کنید.حق دارید والله.میدونم که یاور دلتنگیتون برای باران خیلی خیلی خیلی
استاد شده....همتونم که حساسسسسسسسس.........
منم که ماه و دوست داشتنی.
از اینکه دارم می نویسم خیلی خیلی خیلی خوشحالم.هیس...گوش کنید...این صدای
قلبمه...تالاپ ـــ؟ــــ تولوپ ــــ؟ـــ تالاپ ـــ؟ـــ تولوپ.........آخی چه با حال می زنه.فقط یک کوچولو ناکوکه.
مهم نیست تا کی میتونم بنویسم؟ مهم اینه که الان؛همین الان دارم می نویسم.
از امروز وبلاگم چند قسمتی میشه
۱.برای دل
۲.برای دوستام
۳.همینجوری
۴.کجا رفتم؟چی گفتم؟چی شنیدم؟
۵.یکی از قصه هام
راجع به هیچکدومش هیچی نمیگم.هرکدوم از این قسمتا قشنگی خودشو داره.می تونید همشو بخونید.میتونید بعضیاشو بخونید.میتونید هیچیشو نخونید.(من که دوست دارم همشو بخونید)
ضمنا اگه میبینید هول هولکی نوشتم دلیلش اینه که ما داریم جابجا میشیم و اسباب کشی داریم و عجله عجله نوشتم.
ضمنا قسمت یک قصه را هم ندارم چون بخاطر اسباب کشی هیچی سرجاش نیست و نمیتونم قصه هامو پیدا کنم.بجاش براتون یک شعر قصه مانند از شاملو نوشتم که قشنگه..
عاشقا حتما بخونندش.
برای دلم....................................رنگ قشنگ نگاه
در خود به جست و جویی پیگیر همت نهاده ام
در خود به کاوشم
در خود ستمگرانه
من چاه میکنم
من نقب میزنم
من حفر می کنم
توی تاکسی بی حوصله نشسته بودم اون ته.شیشه را تا ته کشیده بودم پایین و نگاه نکردم کی کنارم نشست و کی چی می گفت.غرق بودم در خود.
ترافیک سنگین و گرمای نفس گیر سهروردی گذشت و رسیدیم به سیدخندان.
کرایه دادم و منتظر شدم.بغل دستیم آروم آروم کیفشو باز کرد .هنوزم نگاهش نمی کردم.هزار تومان به راننده داد و نشسته بود تا بقیه پولشو بگیره.خسته و کلافه بودم.بی حوصله و لوس گفتم:آقا زود باشین.حتما خیلی هم اخمو بودم.
مرد با اعتراض گفت:دختر جون به من نگاه کن...
من یک پیرمردم...فقط اون لحظه نگاهش کردم .چقدر دیر.
توی نگاهش رنجش و دلخوری پدر و مادرم و همه اونایی که در خلوت خودم فراموش کرده بودم نگاهشون کنم را دیدم.
دلم گفت ...........آه ای حلزون
از کوهستان فوجی بالا برو
ولی آرام آرام....
همینجوری....................................نقطه عطف جمله ها
NEVER LOOK INTO MY EYES;IF YOU ARE TELING ME A LIE
NEVER SAY HELLO;IF YOU THINK YOU WILL SAY GOODBYE
NEVE HOLD MY HAND; IF YOU MEAN TO BREAK MY HEART
NEVER SAY I LOVE YOU;IF YOU DON'T REALLY CARE
کجا رفتم؟چی گفتم؟چی شنیدم؟......................شوق لطیف بچه ها
دم غروب بود که زنگ زدی.
یک ساعت با هم حرف زدیم.
بعد از هر جملت گفتی:تو خوب خوبی؟روبراه؟
گفتی خانه نو مبارک.کاش من بودم کمک می کردم توی اسباب کشی.
گفتی خیلی وقته صدای خندتو نشنیدم.برات خندیدم عین همیشه بلند و بی غم و سرخوش.
گفتی چی میخوای برات بفرستم؟
گفتم هیچی وقتی آمدی با هم میریم بیرون.من انتخاب میکنم تو بخر.
گفتی میدونی چه لذتی داره وقتی میرم خرید و با چه لذتی برات هرچی دوست دارم انتخاب میکنم و چه لذتی داره پست کردنش؟
گفتم پس تو نمیدونی چه لذتی داره وقتی اون بسته می رسه.میشینم سرش و ذوق میکنم.نمیدونم عکسارو نگاه کنم یا مجله هارو؟لباسا و جورابای رنگ و وارنگو نگاه میکنم.(خدایا
تو فکر میکنی من هنوز همون دختر کوچولویی که بودمم؟؟)
یک شلوار برمودای گل و گشاد و بزرگ خاکی رنگ جدا میکنم با یک بلوز فسقلی آستین کوتاه...توی آینه به خودم و سرو وضعم می خندم.
یک عالمه شکلات و کاکائو و آدامس همه رو با هم میگذارم تو دهنم و می گردم دنبال اون نامه ای که یکجای اون بسته برام قایم کردی...خط بدتو میبینم و می خندم و می بوسمش.
با همون دهن پر و همون بلوز و شلوار همونجا دراز میکشم کنار بسته ات.نامتو میگذارم روی صورتم و میدونم هزار بار نوشتی دوستت دارم خواهر کوچیکه.
منم خیلی دوستت دارم داداش مهربونم.منتظرتم.
یکی از قصه هام................................دخترای ننه دریا(احمد شاملو)
یکی بود یکی نبود؛جز خدا هیچی نبود؛زیر این طاق کبود؛نه ستاره نه سرود
عمو صحرا تپلی با دوتا لپ گلی؛دوتا دستاش کوچولو؛ریش و روحش دوقلو
چپقش خالی و سرد؛دلکش دریای درد؛درباغو بسته بود؛دم باغ نشسته بود
«عمو صحرا پسرات کو؟»«لب دریان پسرام؛دخترای ننه دریا رو خاطر خوان پسرام»
طفلیا خسته و مرده میان از مزرعشون؛تنشون خسته کار؛دلشون مرده زار
دساشون پینه ترک؛لباساشون نمدک؛پاهاشون لخت و پتی؛کج کلاشون نمدی
میشکنن با دل تنگ؛لب دریا سر سنگ؛طفلیا شب تا سحر گریه کنون
خوابو از چشم به در دوختشون پس میزنن توی دریای نمور؛می ریزن اشکای شور
می خونن ...آخ که چه دل سوز و چه دل دوز می خونن
«دخترای ننه دریا کومه مون سرد و سیاس؛چشم امید هممون اول به خدا بعد به شماس»
کوره ها سرد شدن؛سبزه ها زرد شدن؛خنده ها درد شدن
از سر تپه شبا شیهه اسبا نمیادکرم شب تاب نمیادبرکت از کومه ها رفت؛رستم از شانومه رفت
تو هوا وقتی که برق می جه و بارون میزنه؛کمون رنگ رنگش دیگه بیرون نمیاد
رو زمین وقتی که دیو دنیا رو پرخون می کنه؛سوار رخش قشنگش دیگه میدون نمیاد
شبا شب نیست دیگه یخدون غمه؛دیگه شب مرواری دوزون نمیشه
آسمون مث قدیم شبها چراغون نمیشه
غصه کوچیک سردی مث اشک جای هر ستاره سوسو میزنه!!!
سر هر شاخه خشک از سحر تا دل شب جغده که هو هو میزنه!!!
دلا از غصه سیاس؛آخه پس خونه خورشید کجاس؟؟
قفله؟وازش می کنیم.
قهره؟نازش می کنیم.
می کشیم منتشو ...می خریم همتشو
مگه زوره؟به خدا هیچکی به تاریکی شب تن نمیده
موش کورم که میگن دشمن نوره به تیغ تاریکی گردن نمیده
آی دخترای ننه دریا رو زمین عشق نموندخیلی وقت پیش بارو بندیلشو بست خونه تکوند
دیگه دل مثل قدیم عاشق و شیدا نمیشه؛تو کتابم دیگه اون چیزا پیدا نمیشه
دنیا زندون شده؛نه عشق نه امید نه شور
برهوتی شده دنیا که تا چش کار میکنه مردس و گور
نه امیدی ــ چه امیدی؟؟به خدا حیف امید!
نه چراغی ــ چه چراغی؟؟چیز خوبی میشه دید؟
نه سلامی ــ چه سلامی؟؟همه خون تشنه هم
نه نشاطی ــ چه نشاطی؟؟مگه راهش میده غم؟
داش آکل مرد لوطی ته خندق تو قوطی
توی باغ بی بی جون جم جمک برگ خزون
دیگه ده مث قدیم نیس که از آب در می گرفت ـباغاش انگار از شکوفه گر می گرفت
آب به چشمه؛حالا رعیت سرآب خون میکنه ـواسه چار چیکه آب چل تارو بیجون میکنه
نعشا می گندن و می پوسن و شالی می سوزه
پای دار قاتل بیچاره همون جور تو هوا چش میدوزه...چی می جوره تو هوا؟رفته تو فکر خدا؟
ــ نه برادرــ تو نخ ابره که بارون بزنه؛شالی از خشکی درآد و نشاها دون بزنه
آخ اگه بارون بزنه......آخ اگه بارون بزنه
دخترای ننه دریا دلامون سرد و سیاس؛ازتون پوست پیازی نمی خوایم!
خودتون بسمونین بقچه جاهازی نمیخوایم؛چادر یزدی و پاچین نداریم!
زیر پامون حصیره قالیچه و قالی نداریم
بذارین برکت جادوی شما ده ویرونه روآباد کنه ؛شبنم بوی شما جیگر تشنمونو شاد کنه
شادی از بوی شما مست شه همین جا بمونه؛غم بره گریه کنون... خونه غم جا بمونه
پسرای عمو صحرا لب دریای کبود زیر ابرو مه و دود؛شبو از راز سیا پر میکنن
توی دریای نمور می ریزن اشکای شور؛کاسه دریاروپردود می کنن
دخترای ننه دریا ته دریا می شکنن مست و خراب
نیمه عریون تنشون؛خزه ها پیرهنشون؛تنشون هرم سراب
خندشون قل قل آب ؛لبشون تنگ نمک؛وصلشون خنده اشک؛دلشون دریای خون
پای دیوار خزه می خونن ضجه کنون:
«پسرای عمو صحرا لبتون کاسه نبات؛ صدتا هجرون واسه یک وصل شما خمس و زکات»
دریا از اشک شما شور شد و رفت؛بختمون از دم در دور شد و رفت؛راز عشقو سر صحرا نریزین
اشکتون شور شده تو دریا نریزین؛اگه آب شور بشه دریا به زمین دس نمیده
ننه دریام دیگه مارو به شما پس نمیده؛دیگه اونوقت تا قیامت دل ما گنج غمه
اگه تا عمرداریم گریه کنیم بازم کمه؛عشقتون دق میشه تا حشر میشه همدممونمگه دیوار خزه موش نداره؟مگه موش گوش نداره؟موش دیوار ننه دریارو خبر دار میکنه
اسبای ابر سیا تو هوا شیهه کشون؛بشکه خالی رعد روی بوم آسمون
آسمون غرومب غرومب؛طبل آتیش دو دو دومب
نعره موج بلا میره تا عرش خدا؛صخره ها از خوشی فریاد میزنن
دخترا از دل آب داد میزنن:پسرای عمو صحرا دل ما پیش شماس
نکنه فکر کنین حقه زیر سر ماس؛ننه دریای حسود کرده این آتیش و دود
پسرا حیف که جز نعره و دل ریسه باد؛هیچ صدای دیگه ای به گوشاشون در نمیاد
غمشون سنگ صبور؛کج کلاشون نمدک؛نگاشون خسته و دور؛دلشون غصه ترک
تو سیاهی سوت و کور؛گوش میدن به موج سرد
می ریزن اشکای شور توی دریای نمور
جم جمک برق بلا؛طبل آتیش تو هوا؛خیز خیزک موج عبوس تا دم عرش خدا
نه ستاره نه سرود؛لب دریای حسود
زیر این تاق کبود؛جز خدا هیچی نبود!جز خدا هیچی نبود!