تمام.

مشکل من حل شد.اگر نوشته هام قابل نقده که نقد کنید وگرنه اگر  قرار بر نقد شخصیت است فکر میکنم هر کسی خودشو نقد کنه خیلی بهتر باشه و مفیدتر.ممنونم. 
نظرات 25 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 04:26 ب.ظ http://www.saba2002.persianblog.com

سلام

نوشته هات خوبه خودت هم خوبتر از نوشته هات


..........ارادتمند......... داداشی.......

چشم حسود ها هم بترکه ....مثل تخم مرغ

مهدی چهارشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 05:17 ب.ظ

شکایت و غم و غصه و دق کردن و ... ارزش نقد کردن نداره. متاسفانه افت شدیدی کردید.علت رو نمی دونم و اهمیتی هم نداره چون خودتون اینجور می خواهید. یه زمانی این وبلاگ ارزش دیدن و خواندن داشت ولی حالا ...

بینام چهارشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 06:28 ب.ظ

salam baroni khobi bahat movafegham adama aval bayad khodeshono beshnasan bad dar bareh digaran va kasani ke az ona chize ziyadi nemidonan nazar bedan dar vaghe nazare man ine age mikhaei dar bareh kasi nazare khasi bedeh aval on fard bereh moghabele ayeineeeeeeee khodesho bebineeeeeee bad .................

کتایون چهارشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 08:18 ب.ظ

سلام عزیز دل ..... برات میل زدم نمیدونم رسید یا نه اگه نرسیده بگو خانمی

کتایون چهارشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 08:21 ب.ظ

سلام اقا مهدی دوست محترم .... همیشه به خودم متذکر میشم که کاش بتونیم نقد افکار رو از نقد شخصیت جدا کنیم .. ...که البته بر شما خرده ایی نیست ..این مشکل عجین شده با فرهنگ این مرزو بومه .. براتون ارزوی موفقیت دارم

مهدی چهارشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 08:53 ب.ظ

سلام
شما خیلی خوب هستید بانوی ایرانی(کتی قلبها) ولی من به خوبی شما نیستم. منو می بخشید ولی فکر می کنم زمانی که در مورد موضوعی اطلاعی نداریم خیلی بهتره که کلی گویی هم نکنیم و این پند واندرزهای خوش آب و رنگ رو بذاریم برای زمانی که بدونیم موضوع واقعا چیه. من نویسنده وبلاگ رو نقد شخصیت نکردم. علاقه ای هم ندارم به این کار . فقط کیفیت نازل نوشته هاشون رو به ایشون یادآوری کردم.
با آرزوی سلامتی برای شما دوست عزیز

کتایون چهارشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 09:56 ب.ظ

من از شما معذرت میخوام اقا مهدی ..... منم کلی گفتم ... شاید اشتباهم مستقیم خطاب کردن شما بود ....و اما بهتر نیست جایی که بقول شما کسی از چیزی خبری نداره نظرات شخصی تر رو در جایی مثل میل بگیم ؟؟؟؟؟؟؟؟این سبک نقد کردن رو قبلا در وبلاگ هایی دیگه دیدم و نتیجه اونو هم دیدم .....

پدرخوانده چهارشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 11:30 ب.ظ http://iranroozi.blogsky.com

سلام .. من نقدم نمیاد ولی خب شخصیتت رو می تونم ببرم زیر سوال اشکالی نداره؟D:D:D: .. هر نکته ای مکان و زمانی داره .. این قدر هم منو نصیحت نکنین من کلا نصیحت پذیر نیستم .. یه سوزن به خود یه جوالدوز به دیگرون (چشمک) .. شاد باشین .. والسلام

بیریا پنج‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 12:43 ق.ظ

سلام - از ابراز لطفت نسبت به وبلاگ ممنونم - چون حقیقتا تو و صبا به من دلگرمی میدین - در مورد مشکل نمی دونم که راس راسی حل شده یا بخاطر اینکه دوستای گلتون رو دلخور نبینید اینجوری گفتین - در هر صورت خدا رو شکر میکنم - این نکاتی رو هم که تو این دو تا متن وبلاگ چند خطی تو که این همه دوستان در موردش بحث های مختلف کردن همشون نشونگر علاقه اوناست داشتن این همه دوست خوب رو بهت تبریک میگم بارونووووووو

بینام پنج‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 12:47 ب.ظ

salam be hame bazi az shoma in webloge in bandeh khoda ro ba sare kochatoneshtebah gereftin lotfan nazarate khodeton ro dar morede neveshteh sahebe weblog bedin na inke biyaeid va dar morde azhare nazar ham be paro paei ham bepichid agh mehdi katayob khanom age shoma 2 nafar behtar az sahebe in web baladin matlan begin chera khodeton 1 web nemizanid ta ma ham onja bashoma bishtar ashna shim...................

صبورا(سنجاب) پنج‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 08:31 ب.ظ http://saboorajanam.persianblog.com

سلام.حالتون خوبه؟ باران عزیزم خوشحالم که مشکلتون حل شده .عزیزم امیدوارم همیشه سالم وسربلند باشین.بالاخره اگه این مشکلات توی زندگی پیش نیاد زندگی یکنواخت وتکراری می شه .همینا هستن که به زندگی ارزش می دن......

پدرخوانده پنج‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 11:01 ب.ظ

آینه چون نقش تو بنمود راست ...... خود شکن ٫ آیینه شکستن خطاست

کتایون و سینای همیشه جمعه 15 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 01:08 ق.ظ

اینو که شکستین رفت.بهتر نیست دست از سرش بردارید؟والا آینه هم باید پاک و شفاف یاشه آدم بتونه خودشو ببینه.با توام پدرخوانده.با همتونم.راحتش بگذارید.بقول خودش انسان باشید .باران جون ما دلمون برات تنگ شده.چرا موبایلت خاموشه دختر؟ایمیلا بی جوابه.خودت یک زنگی بزن همه نگرانن.دوستت داریم.نوشته هاتم عالی نیست ولی دوست داشتنیه عزیزم.بای.

شهروز جمعه 15 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 02:08 ق.ظ http://khakarreh.persianblog.com

سلام اقا مهدی کاش میشد فهمید این همه مخالفت با باران دلیلش چیه!!!!ااگه واقعا نوشته هاشو دوست ندارید کسی شمارو مجبور نکرده که ازاینجا دیدن کنید چون به نظر من حضور شما و نظرات خود خواهانتون فقط رنج و ناراحتی باران و به همراه داره...ومن یکی اصلا تحمل اینو ندارم...اسم کار شما انتقاد نیست شاید فقط به دلیل ایجاد حس نفرته.....

مهدی جمعه 15 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 11:05 ق.ظ

سلام
آخرین حرفامو می گم و تمومش میکنم:
۱- بله ... کسی منو مجبور نکرده از اینجا دیدن کنم و بعد از این هم نخواهم کرد.
۲- عنوان این بخش نظرات دیگرانه. دیگرانی با هزاران دیدگاه و هزاران فکر مختلف.
۳- من هر آنچه می نویسم برای نویسنده وبلاگ می نویسم نه برای شما و لزومی نداره شما بفهمید دلیل مخالفت من با ایشون چیه گرچه فکر نمی کنم مخالفتی وجود داشته باشه.مخالفت با چی؟
۴- شما یکی تحمل رنج دوستتون باران رو ندارید؟ باران دوستتونه ؟ پس چرا کمکش نمی کنید و فقط حرف می زنید؟

بینام جمعه 15 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 01:55 ب.ظ

salam man be shakhsehkheili dost daramm be baran komak konam az dostaei on hamhastam vali agha mehdi kasike dost nadareh masaeile khososi khodesho be kasi bege va man be shakhseh nemidonam on az chi ranj mibareh chetori komakesh konam khodet bego mage mishe be kasi ke adam moshkelesho nemidone vali dosteshe komak kone chetori mishe ????????????? har ki modone gavab bedeh chetori ??

بیریا جمعه 15 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 04:01 ب.ظ http://nemad.persianblog.com

اینو دیگه فقط خودش میتونه بهمون بگه که چه جوری ، ولی اینجوری که گفته آشکار گفتن مشکلش دردی رو ازش دوا نمی کنه - ولی رفاقتا اگر نمی تونیم کاری براش کنیم دیگه نمک رو زخمش هم میتونیم که نریزیم . بعدش هم تا موقعی که دوباره شروع نکنه به نوشتن مطمئنن این بحث ها ادامه داره - از یه طرف هم وقتی آدم دل و دمقی نداره چطور بنویسه - خیلی راهنمایی و کمک کردم مگه نه ؟

پدرخوانده جمعه 15 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 05:41 ب.ظ http://iranroozi.blogsky.com

سلام .. این شعر رو چند هزار بار شنیدین ؟‌: تا توانی دلی بدست آور ....... دل شکستن هنر نمی باشد .. یکی با نوازش دل رو به دست میاره یکی با زخمه زبون و نیش و کنایه مهم اینه که رو در روی هم نباشیم حتی موقعی که از هم دلخوریم .. شاد باشید .. والسلام

محسن شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 02:05 ق.ظ http://mohsen58.persianblog.com

سلام/نوشته هات که خیلی توپن /نوشته ۱۰ اسفند ماهت منو دیوونه کرد/خیلی باحالی

محسن شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 11:51 ق.ظ

عجب بزن بزنیه.خوشم اومد داش مهدی.بنظر من باید حال این دخترای لوس و از خود راضی روهمینجوری گرفت.شما پسرا هم اینقدر ذلیل یک دخترکه از بالا به مردم نگاه میکنه نباشین.همین نوشتش راجع به محرم رو بخونید.همه اش کنایه.اینجور آدما جامعه اطرافشونو به تمسخر میکشن.و تنها دلیلش جیب پر و شکم سیر وتنها غصشون بی دردیه.اینا گرسنگی نکشیدن که بفهمن لب تشنه چیه.غصه دوستاشم اینه که موبایل حضرت خانم خاموشه.خانم محترم شما به چه حقی دوستاتونو به جان هم میندازید؟جنابعالی از اون قشر بی دردید من خوب امثال شماهارو میشناسم.مهدی خان یکی هم که چیزفهمه دیگرون طاقت ندارن.خیلی مخلصیم.یا حق.

شادمهر شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 03:09 ب.ظ

سلامممممم باران جان
خوبی ؟
باران جان عزیز یه چیز میگم ولیس خواهشوووووو که ناراحت نشی و به دل نگیری. میگم چرا شما هم وبلاگتون فقط بوی غم و غصه میده ؟!!!!! آخه چرا ؟!!!! درست مثل وبلاگ نانسی
کاش یه مقدار بهتر به زندگی نگاه کنیم و از اون لذت ببریم. به قول معروف کاش یه کم هم نیمه پر لیوان رو ببینیم.
وبلاگتون اصلا بد نیست ولی خوب میتونه خیلی بهتر از اینها هم باشه البته با تبحری که من از شما در نویسندگی سراغ دارم.
موفق و پیروز باشین.
بای باران گللللللللللللللل

کتایون شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 08:57 ب.ظ

سلام منتظرم ...

جردن شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 09:16 ب.ظ

سکوت شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 09:46 ب.ظ

سلام ...از ترس اینکه محکوم به رهگیری نشیم زیاد نمی تونم به شما سر بزنم ..از شانس من هر وقت می ام اقبالم از خودم زودتر اومده ...ضمنا بمونه بعد بهتره ...نیاز می دیدم حرفهایی هم به دوستان دیگر بزنم منتها اینجا نمیشه ..فقط می گم کینه از هم دیگر را فراموش کنید ...فعلا تا بعد

بازیگوش دوشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 09:39 ق.ظ

سلام باران خوشحالم
دفعه قبل که بعد از چند هفته تونستم کمی تنها باشم وبلاگت رو دیدم نه تعجب کردم و نه متاسف شدم چون اعتقاد داشتم ودارم که بارون بودن خیلی سخته واز اون سخت تر بارونی موندنه
مشکلت هرچی که بود همون طوریکه گفته بودم از زور باران درنیومد (چون باران از سنگم سختتره و حتی دره هارو میشوره سدهارو خراب میکنه علیرغم اینکه ...)
باران تالاپ تولوپ کن ولی به آینده گوشه چشمی داشته باش
شاد باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد