یادداشتهای آخر سال...


اگر یکبار دیگر می زیستم سخن کمتر میگفتم و بیشتر می شنیدم.

دوستانم را بیشتر میدیدم.

اگر یکبار دیگر میزیستم دوستت دارم ها و ببخشید های بیشتری میگفتم.



اگر یکبار دیگر می زیستم هر لحظه آن را در دستانم میگرفتم به آن می نگریستم و آن

 را می دیدم.هر لحظه را زندگی می کردم و هرگز آن را پس نمی دادم.

زندگی کوتاهتر از آن است که بگذاری از کنارت بگذرد.



لرزان گریستیم

خندان گریستیم

بارانی فرو ریخت

سکوت ما بهم پیوست و ما...ما شدیم

آفتاب از چهره ما ترسید

دریافتیم و خنده زدیم

نهفتیم و سوختیم

هرچه با هم ترتنهاتر



و تو تنهاترین من بودی

و تو نزدیکترین من بودی

زمین باران را صدا میزند.باد میگذرد و در نگاه من گم می شود

ماهی زنجیری آب است و من زنجیری رنج

نزدیک تو می آیم بوی بیابان می شنوم

به تو می رسم تنها می شوم..کنار تو تنها تر شده ام.

نظرات 14 + ارسال نظر
میکرون چهارشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 10:41 ق.ظ http://micron.blogsky.com



با سلام
ما از وبلاگ میکرون مزاحم شما می شویم وبلاگ خوب و قشنگی دارید البته عکسهای زیبایی هم دارد می خواستیم نظر شما را در مورد تبادل لینک بدانیم لطفا در صورت موافق بودن در قسمت نظرات وبلاگ به ما اطلاع دهید
با تشکر مدیریت میکرون
بای

بیریا چهارشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 10:59 ق.ظ http://nemad.persianblog.com

نم نم بارونی - اولا خیلی خیلی سلام - دوما نبینمت دل گیر باشی - سوما - ما چاکر پدر خوانده هم هستم ولی خوب این یه قلمشو نداشتیم دیگه - چهارما از اون خنده ها پس کو - پنجما بازم اول نشدم - ششما خدا هیچ ینده خدایی رو تنها نکنه چه برسه به تو هفتما نمی دونم چطوری تا یازدهما تو جلو میایی - چندمنش رو دیگه نمی دونم ولی یه آدرس رو برای اینکه عکس هایی رو که دوست داری تو سایت بزاری برات آماده کردم باید رمز و مشخصاتش رو واست بفرستم - راستی من هنوز به کسی عیدت مبارک رو نگفتم ولی حتما میگم - بازم که که ما رو دمق کردی - بخدا من میمیرم واسه مزاحم وبلاگی - خیلی فدای شمااااااااااااااااا - بیدلووووو تو

شهروز چهارشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 11:07 ق.ظ http://khakarreh.persianblog.com

ای داد بیداد ...من چرا همش دوم میشم؟؟؟!مهم نیست ...از هولم نوشته هاتو نخونده اومدم نظر میدم ههههه
......اگر از دوباره زیستن خودم مطمئن بودم واز این که چه قدر فرصت دارم...برای گفتن دوستت دارم لحظه هارو نمیکشتم...
مثل همیشه بی همتا در نوشتن وبه تصویر کشیدن عشق...
عیدتم مبارک...

ؤ«ّ چهارشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 12:21 ب.ظ http://ANTI-GIRLZ.PERSIANBLOG.COM

ba salam az blogeton khosham omad omidvaram hamsiheh movafagh bashid be omide didar bye

سارا(کلمه) چهارشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 12:38 ب.ظ http://chandkalame.persianblog.com

سلام به بارونی خودم ........ عزیزم خوبی؟؟ چقدر این متنهات قشنگ بودن ....... عزیز دلم مرسی که به من سر میزنی ... سال خوبی رو برات ارزو میکنم ... برام دعا کن ... من برای وبلاگم اهنگ گذاشتم ... دوست داشتی برو ببین ... راستی بارونی یادت نره من دوستت دارم هوار تااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.... میبوسمت گلم

موح چهارشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 12:55 ب.ظ

سلام
همیشه آدمهایی دردنیا دویا چند بارزندگی میکنن که ازتجربه دیگران استفاده کنن ونخوان که همه چیزروخودشون تجربه کنن
وهمیشه که ماهی در آب زنجیره برای تداوم حیاتشه رنج وسختی باعث میشه خون به گردش بیاد
وگرنه آدما میمیرن
اگرغیرازین بود آدم ازبهشت نمیامد بیرون وبارمسئولیت قبول نمیکرد
درضمن واقعا قشنگ مینویسی
خوشم میاد ازنوشتهات
کاشکی من هم میتونستم مثل توبنویسم
خداحافظ
مواظب خودت باش

مقدم چهارشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 01:20 ب.ظ

سلام باران عزیزم .........

چشم تو چشم چهارشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 01:59 ب.ظ http://eye2eye.blogsky.com

سلام .. اینجا چقدر بارونیه ... من از بارون خوشم میاد .. ولی از نم نم بارون .... یه روزی توی بارون میام به وبلاگت سر میزنم ... میدونی من اگر یکبار دیگه فرصت زیستن !! پیدا می کردم چه می کردم ؟ اون جایی به دنیا میامدم که الان بخاطرش دارم فرصت های زیستن رو از دست می دم ... پیش اون کسی می زیستم که بدون اون زیستنم داره ناممکن میشه .... براش شعر می خوندم ... ببار ای نم نم باران .. زمین خشک را تر کن ... سرود زندگی سر کن .. دلم تنگه دلم تنگه دلم تنگههههههه

کتایون و سینا چهارشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 02:27 ب.ظ http://http:

باران سلام.این بار جدی جلوی دوستات میگم تو چت شده دختر.هممون نگرانتیم.دختر عیده تو هنوز دلتنگی.بچه ها میگن ما اینجا دلمون کباب یک عید سر پل تجریش و بستنی عسله.اونوقت باران انگار نه انگار.همایون باورش نمیشه تو همونی که عاشق موتور سواری بودی و همه را ذله میکردی با شیطونیات.جون همین سینا که الان پیشم نشسته داره کشف میکنه که تو چته برو سر پل به یاد پیررارسال که با هم بودیم یکی از اون بستنیای عشقتو بخور و بخند.
باران این شاعر چی میگه تو نامزد کردی؟بیخبر بیوفا؟ما هم دلمون گرفته اما صدامون در نمیاد.جلوی دوستات گفتم شاید به خودت بیای.سینا باهات حرف داره .همایون اینقدر عصبانیه که دم دستش بودی خفت میکرد.دوستت داریم.

سعید چهارشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 04:06 ب.ظ http://do3t.persianblog.com

سلام ..........مجددا سال نو مبارک........سالی خوب داشته باشی..بهم سر بزنی خوشحال میشم...البته چند روزی نیستم.......کار saba خوب از آب در نیمود ....البته خودم راضی نبودم.....در منزلگه دوست بهم سر بزن .......خوشحال میشم...قربانت......داداشی ...مردی از باران و............

صبورا(سنجاب) جمعه 29 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 04:07 ب.ظ http://saboorajanam.persianblog.com

سلام.حالتون خوبه؟ یادم اولین باریکه ، یه کارت تبریک برای عید گرفتم ، کلاس چهارم بودم ، دوستم بهم یه کارت تبریک داد ، که روش شکل یه روزنامه فروش بود که کاملا سیاه بود و یه روزنامه زیر بغلش زده بود که روش نوشته بود ، عید باستانی نوروز مبارک ، خیلی بدلم نشست ، هیچوقت از یادم نیم یره ، منم امروز می خوام دوباره این جمله رو تکرار کنم ، عید باستانی نوروز مبارک..امیدوارم امسال ،سال خوبی برای شما باشه ، سالی سرشار از موفقیت و تندرستی .... خدانگهدار

امیر عاشق جمعه 29 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 08:18 ب.ظ http://amirashegh.persianblog.com/

سلام...حالتون خوبه ....انشاالله که سالی همراه با موفقعیت سربلندی پیرو زی در تمام مراحل زندگی وسالی پربار همراه با نشاط باشه براتون *عید نوروز را به شما وخانواده ودوستان مبارک باشه *انشاالله تعطیلات خوش بگذره به امید دیدار خوش باشید موفق باشید وخدانگهدارتون ... امیر عاشق

نسیم صبا چهارشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 11:12 ق.ظ http://hamrazedel.persianblog.com

ای خدا چرا سیزدهمممممممممم...شدم...این دفعه دومه امروز...خوب من به فال نیک میگیرم...سلام بارونم...خوبی نازنینم...دلم برات تنگ شده...سال نوت مبارک عزیز دل ...مثل همیشه متنت قشنگ بود...دیگه داره بهت حسودیم میشه هااااااا...وا ی تازه الان دیدم من واسه متن پایینی دارم کامنت میزارم...ولی فرقی هم نمیکنه مهم اینه که دلم برات تنگ شده بود...اومدم ببینمت...دوستت دارم...همسفر=صبا

پویا چهارشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 09:58 ق.ظ

سلام
برتو مبارک باد تنهایی
تنهایی تنهاتر باد
میدونی کی ادم به این احساس تنهایی میرسه ؟
حتما میدونی من هم برای همین بهت تبریک گفتم .
مارو فراموش نکنی تا خیلی خیلی تنها نشدی یه امضاء کوچولو گوشه عکسی بهم هدیه کنی جزء افتخاراتم نگهش میدارم
موفقتر و تنهاتر باشی
تا بعد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد