قاطی پاطی...بازم


این چند روزی که گذشت و داره میگذره  روزای شلوغی بوده برام.هر روز که میگذره خونه و وسایلش جمع میشن توی کارتن.خونه یکجور دلگیری شده..خالی..در هم برهم...
منم روزای خوبی نداشتم..همش با همه دوستام حرفم میشد...لوس میشدم یا اونا سخت میگرفتن به من.موبایلمو خاموش کرده بودم و دوستام مدام میخواستم برام معنای مویابل را توضیح بدن ...مامان شبا برام سریال ظهرو تعریف می کرد و وقتی می دید حوصله و توجه تو چشام نیست پر از دلخوری میشد...
دلم می خواست سرشون داد  بزنم و بگن بابا یک چند روز منو تحمل کنید..میگذره این روزا...
با خیلی از دوستام قهرای الکی کردم و از خیلیاشون بریدم و گفتم دیگه هیچوقت اسمتونو نمیارم که خودمم میدونستم این آدم نیستم..و گفتم میرم وبلاگمم  از بین میبرم...
تا دیروز.....
اما دیروز چی شد؟
توی دستشویی اداره ما یک اتاقک شاید ۵ متری هست که مستخدما وسایلشونو میگذارند.
صبح بود و من توی آینه دستشویی به خودم زل زده بودم....صدایی شنیدم.
صدای خنده..صدای شادی...صدای صافی آدمها..
برگشتم و دو تا از خانمهای کارگر را دیدم که در همون ۵ متر بی میز و بی صندلی کنار هم..خیلی نزدیک هم ایستاده بودند و  سرخوش می خندیدند.
این خانمها توی اداره ما میز من و خیلی از آدمهای اخموی اینجارو پاک می کنند.کامپیوترامونو تمیز می کنند و.....لازمه همه کاراشونو بگم؟
چقدر قشنگ می خندیدن...چه دلخوش بودند با همه هیچ هایی که داشتند...
گذشت تا عصر...و من هنوز اخمو...
سیدخندان یک فروشگاه دیدم و رفتم تو..نمیدونم چرا...شاید یکی منو صدا کرد...
توی فروشگاه یک آهنگ پخش میشد...

به زمین خوردن دلقک یا در آوردن شکلک...

واسه اینه که تو بخندی مثل رسم شاه و تلخک

کفشای لنگه به لنگه میپوشه که هی بلنگه

پای راسش میره جفت پا تا پای چپش بلنگه

واسه نونه..واسه نونه

تا به کارش تو بخندی که اگه اینو بدونی تو به دلقک نمیخندی

که اگه اینو  بدونی تو به دلقک نمیخندی


نمیدونم چه حسی داشت این ترانه برای من؟
نمیدونم چه ربطی داشت به حال و هوای من؟
اما هر چی که بود همه سختیهای ناچیز عالم برام رنگ باخت و بی معنا شد.
فهمیدم که همه اون چیزهایی که من و تورا از هم دور نگهداشته چقدر بی مقدار و  بی ارزشه.

توی فروشگاه موندم تا آخرشو شنیدم.یعد یک شربت آناناس هم خریدم و زدم بیرون.
هوا بهم دست داد.با مردم خسته گره خوردم.
دلم می خواست بخندم.
شب موبایلمو بعد از مدتها شارژ کردم.
به خونه باز نگاه کردم و باز دلم برای پنجره اتاقم تنگ شد.شاید این آخرین نگاه بود.
فکر کنم امشب کامپیوترو جمع کنم.۵ شنبه اسباب کشی داریم به خونه جدید.
به من یاد بدید که  بهتر و بهتر باشم.
دوستتون دارم.




نظرات 30 + ارسال نظر
هومن سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:59 ب.ظ http://www.ocean1359.persianblog.com

سلام به شما، منزل جدید مبارک،امیدوارم همیشه خوب بنویسی و خوب زندگی کنی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 04:22 ب.ظ http://mguitar.persianblog.com

سلام

قربانعلی مقدم = شاعر تنها سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:18 ب.ظ http://www.moqaddam.com

سلام به باران عزیزم ............. سلام به بارانی که هیچ وقت منو درک نکرد .......... همیشه برای من شاعر تنها خندید و مسخره ام کرد ........... حرفهای جدی منو باور نکرد و به طنزهای من توجه ننمود ........... سلام به بارانی که مقدم را دلقکی بیش نمی داند ........... سلام به بارانی که فکر میکند مقدم آدم کوتاه فکری هست .............. عزیزم باران همه دختران ایران زمین خواهران من هستند ........... همه پسران این مرز و بوم برادران من هستند ............ نه فقط اینها بلکه همه بشریت در من ریشه دارند . من در دریای محبت و لطف خدا غوطه ورم ............ دوست داشتن من نه به خاطر ارضاء هوای نفس شیطانی است نه - من جبهه رفته ام . جهاد اصغر کرده ام و امروز نوبت جهاد اکبر منه ............. باران عزیزم ! به خدائی که می پرستی من روز و شب هواهای نفسانی خودم را لگد مال میکنم ........... شب و روز دارم در جبهه جهاد اکبر می جنگم .......... من اهل دوز و کلک نیستم ........... دوست داشتن من نسبت به دخترا علتش این است .......... میخواهم ارزش خاصی به این جماعت قائل بشم ......... میخواهم دنیا بداند دختر بزرگترین نعمت خداست ............ میخواهم بگویم از دامن زن مرد به معراج می رود باران عزیزم .......... خواهر گل من ............ من در این دنیا نیازی به داشتن محبت اون هم از نوع مجازی نیستم و یا نمیخواهم در رویاهای پشت کامپیوتر به زیبائی های نادیده دختران فکر کنم ........... من یک نویسنده ام و یک شاعر ........... حرف مفت نمیزنم و هدفم ترویج مکتب دوست داشتن هستش ......... دختر ایرانی باید بداند مورد توجه جنس مخالفش در ایران قرار دارد ......... دختر ایرانی باید بداند من مرد یا پسر ایرانی ناموس پرستم ............. باشد که دلش به محبتهای من و امثال من خوش باشد ......... و خود را بعنوان کالا در بازارهای دبی و امارات و کشورهای عربی به حراج نگذارد ................ باران عزیزم .......... می دانم تو یک نویسنده ای و داستان نویس ............. دوست داشتم مرا در این راه راهنمائی و یاری نمائی ........... اما دریغ هر چه گفتم کمتر شنیدی ........... و آنچه شنیدی از من در خیالت یک مشت اراجیف به حساب آوردی ........... باران عزیزم ........... تو مثل خواهر من هستی و من برادر کوچکت ............ از اینکه زیاد حرف زدم مرا می بخشید ............ شنیدم به خانه جدیدتون می روید .......... انشا الله مبارک باشد ............ دوستدارت مقدم

سلمان چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:57 ق.ظ http://iranroozi.blogsky.com

اسیر روزمرگی .. اسیر خود بودن .. اسیر قفس تن .. اسیر .. بی خی خی

پرچین چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:45 ق.ظ http://parchin.blogsky.com

سلام. خوشحالم که خوبی./رضا.

مهدی چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:24 ب.ظ

سلام مژگان
امیدوارم حالت خوب باشه.
کامپیوتر های شما رو هم بقیه تمیز می کنند؟؟؟؟؟؟؟بابا امکاناتتتتتتتتتتتتتت.
اونوقت اسم ما بد در رفته به عنوان مرفه بی درد.
سلامت باشی.
خدانگهدار

مریم چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:46 ب.ظ http://malekeyeatash.persianblog.com

سلام باران عزیزمممممممممم. وای چقده دل مریم برات تنگیده. منم خیلی وقته روزی نرفتم و از بچه ها بی خبرم.
عزیزم خونه جدیدتون مبارکککککککککککک. بعدشم اصلا بهت نمیاد انقده بد اخلاق باشی ... با با از این فیگورا نگیر که بهت نمیاددددددددددددددددددددددددددددد. تو همیشه دوست داشتنی هستیییییییییییییییییییییییییییی. بوسسسسسسسسسس. راستی آپ کردم یه سر بزننننن.

مارکوپلو پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:22 ق.ظ http://www.marko-poloo.persianblog.com/

الا بذکرالله تطمئن القلوب - زیارت جامعه کبیره یادت نره

علی ـ۱۳۸۲+۱ شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:13 ب.ظ

سلام باران عزیز مرسی به وبلاگم سر زدی ومارو هم قابل دونستی نمیدونم چی بگم حقیقت اینه که هنوز من شمارو نشناختم نمی دونم چطور درک می کنی زمانیکه اون اتفاق برا شما رخ داده بود بچه ها چه بال بالی می زدن تا از اوضاع شما آگاه بشن درست نیست اینارو اینجا برات بازگو کنم ولی اینو بدون که خیلی ها دوست دارن که دوستانی مثل شما داشته باشن و مقدم عزیزمونم به خوب نکته ای اشاره کردش بیا تا قدر این دوستاتو بدونی باور کن خیلی دلواپست بودن اگه دوست داشتی من تک تک اسماشونو میارم خوب نخواستم از شما گلایه کنم فقط خواستم بگم که به این دوستان خوب اهمیت بده بای عزیزم مواظب خودت باش

رویا جون یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:06 ق.ظ http://hezarharf.persianblog.com

شاید تعجب کنی اومدم اینجا ولی فقط اومدم بگم تا خودت نخوای نمی تونی خوب باشی حداقل باید به دوستات این اجازه رو بدی که بهتر بودن رو بهت یاد بدن دوستات رو دست کم نگیر فکر نکن هر کسی بهت سلام کنه یا باهات درد دل کنه وظیفه اشه نه عزیز اونا خوب هستن پس خوب بودنو ازشون یاد بگیر

تنها یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:21 ب.ظ http://www.ashegh2006.persianblog.com

سلام خوب می نویسی اینم از من داشته باش / خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است کارم از گریه گذشته است بدان می خندم وقت کردی یه سری هم به ما بزن ...

نانسی دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 08:37 ق.ظ http://nancy1.persianblog.com

سلاممممممم هههههههههههههه خوبی هههههههههههههههه ..........اخ بمیرم برای شاعر چه درد دلی کرده هههههههههههههههههههههههه به خدا دارم منفجر میشم از خنده ههههههههههههه و.......شاعروووومعذرت ........ههههههههههههههههمن نمیتونم نخدم دارم می ترکم از خنده بارونی خودش میدونه برا چی ..........................هههههههههههههههههههههه..................بابا چرا این بنده خدا رو این قدر اذیت می کنی بارونی ..........بابا خوب دوستت داره دیگه .........هههههههههههههههههه.........الانه که بزنه بکشه منو این مقدم ههههههههههههه........مقدم عزیزهههههه به خدااااااااا............... دلش رو نشکن ...........ههههههههههههههههه..................اینجا معدنه درد دله یا نظر دادن برای شعر و ب لاگ ..........من که میگم اولی ...................گاهی هم میشه جایی برای خاستگاری ......و ناز کردن ..........ههههههههههه........... ای خدا مردم ازخندههههههههههه........................ مقدم هههههههههههههههههههههههههههههه....................دیگه نیم تونم حرف بزنم به خدااااااا...................... چند تا چیز رو بگم و برم ...یکی اینکه وب لاگت رو لینکیدم تو وب لاگم ........... بعد اینکه اون خاک اره بی معرفتتتتتتتتتتتتت ...........که خدا به زمین گرم بزندش وب لاگه نهال رو حک کرده .....حالا نهالوب لاگ ساخته دوباهر پیشش برووووووو بدوووووووووو دخمل تنبللللللللل.......................به خاکی بگو نانسی ببیندت له می کنه تورو چاقالووووووووووووووووووووووووووووووو

کمند دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:48 ب.ظ http://mahbanow.persianblog.com

خوش به حالت بارونی ۰۰ توی دنیای کوچیکت با این مشکلات کوچیکترت ناز و غمیش میای ۰۰ نازنینم نیستی تو دنیای ماها ببینی که بزور و ضرب لبخنده رو میزنیم ۰۰ که فسرده نشیم ۰۰ پسرم مریضه برو امام زاده واسش از ته قلبت دعا کن ۰۰ حالش خیلی بده ۰۰ بارون جونمب برات یه کامنت هم دروبلاگ خودم نوشتم ۰۰ بارونی این دنیای اجق وجق آدمیان الکیه ۰۰ ولی نمیدونم چرا ماها مشکلات رو سخت میگیریم ۰۰

شهروز دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:09 ب.ظ http://khak-arreh.persianblog.com

سلام...این نانسی چرامیره وب لوگ این و اون به من فش میده...؟!وب لوگ نهال به دلیل مسائل شخصی هک شد و بهش پس داده شده...نه به باران ربط داره نه به هیچ کس دیگه...دست بردارید..!

موشکی و نظامی دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:52 ب.ظ http://rasanic.com/rocket

سلام علیکم /// میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا ـ س ـ را به شما و خانواده محترم تبریک و تهنیت عرض می کنم ///یا علی

بازیگوش سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:45 ق.ظ

[ بدون نام ] سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 06:11 ب.ظ http://harfa.persianblog.com

سلام....سایت زیبای دارید ....موفق باشید..راستی هر کاری کردم نمی تونستم اول اسم خودم را بزنم ......

پارسا جون !با تو حکایتی دگر سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 08:31 ب.ظ

بازم سلام.
بازم اومدیم یه نظراتی بدیم به نظراتتون تا نظراتتونو تصحیح کنید
البته اگه این بارون خانم بزارنو باز نظر متفکرانه اینجانب رو پاک نکنن.
نمیدونم چطوری روش میشه پاک کنه
به هر حال سری قبل که گیر دادیم به این جناب قربون علی خان شاعر تنها ( که دمش گرم حساب میخندونه ادمو) اگه این شاعر تنها نیاد اینجا نه من بلکه بقیه هم نمیان اینجا.
بیان چیو بخونن جریان اسباب کشی باران خانم .
نه عزیزانم میان که این جناب قربون علی خان بخندونتشون دلشون وا شه توی این تهرون شلوغ پلوغ.
راند ۲ : میبینم که رویا خانم (رویا جون روزی) هم اومدنو شروع کردن به نصیحت . بابا یکی باید خودتو نصیحت کنه (شوخی) همچین وبلاگ تو هم مالی نیست سرکار خانم رویا خانم. تو هم فکر نکنی ملت میان اونجا که تو از مرگو میر حرف بزنی نه. حتما تو وبلاگت تو هم اسباب خنده( یکی مثل قربونعلی خان شاعر بی کس تنها) داری. به هر حال ما که نمیایم ببینیم(خالی بندی) .
راند۳ : بعدشم خنم نانسی سعی کن زیاد نخندی چون خودتم دست کمی از همون شاعر تنها نداری.
با تشکراز بارونی نه ببخشید از قربونعلی خان و نانسی مشترکن(اسباب خنده همه ما)

خنده و رهگذر چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:04 ق.ظ http://khandeh-rahgozar.persianblog.com

پیدا کردم . درست جلو پایم . لحظه ای که چشم فروانداختم تا خستگی نگریستن به افقهای دور را از آن برکنم

سلمان چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:04 ق.ظ

باز یه هفته از اپدیت گذشت .. این فاصله هاش که زیاد میشه ها .............. شاد باشی

علی ـ ۱۳۸۲+۱ چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:21 ب.ظ

سلام بارونی ............. بس چرا نمی آپی .......... آپ کن دیگه
بای عزیز

آنیتا چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:40 ب.ظ http://baroon.tk

دلم هنوز هم لای پنکه سقفی اتاقم می چرخد چون وقتی هوای رفتن کرد یادش نبود اینجا همیشه آسمان بعد از سقف است!

رویا جون چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 04:23 ب.ظ http://hezarharf.persianblog.com

شرمنده ها این پارسا اومده اینجا نوشته مجبورم اینجا جواب بدم می گما پارسا جون رویا تو یه وبلاگ بزن همگی دستجمعی میایم اونجا از ته دل بهت می خندیم ههههههههههههههههههههههه با عرض معذرت از صاحب وبلاگ ههههههههههههههههه

پارسا جون !با تو حکایتی دگر چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 05:09 ب.ظ

به به میبینم باز جیگرهمه مردا رویا جووووووون اومده اینجا نظر داده البته که باید بیای اینجا نظر بدی چون هیچ ادم عاقلی نمیاد اون چرندیاتو تو وبلاگت (یعنی همون قبرستون رویا پرشین بلوگ) بخونه مگر بیاد بخنده به خودتو وبلاگت
ههههههه ما که شبمون روز نمیشه اگه نیایم تو وبلاگتو نخدیم به کاسه کوزت.
لطف کن اون وبلاگتو تعطیل کن یا به مسائل ادم جمع کن دیگه ای بپرداز شاید شلوغ شه (مثلامسائل جنسی)شاید یکم شلوغ شه
بای ههههههه

رامین چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 06:39 ب.ظ http://mansourblue.persianblog.com

وقتی نگات میکردم شعر نگفته دیدم

تو رو مثل گل سرخ، تازه تازه دیدم

چو دانه های شبنم، خنک مثل سحرگاه

صدف میشم به دورت، ای مروارید دریا

آتش عشق تو چهره ت،سرخی لاله داره

همیشه از نگاهت، مهربونی می باره

تو که رو منبر عشق به سجده گاه نشستی

پرستش یگانه، خدای خود نشستی

برو از خودش بپرس، از خود خدا بپرس

که من چقدر دوست دارم

مثل خدا دوست دارم ، قد خودش دوست دارم

دیوونه وار دوست دارم ،‌ عاشقونه دوست دارم

قد خدا دوست دارم



عشق من و باور کن

حرف من و باور کن

حقیقت صدای قلب من و باور کن

برای ابراز عشق اندازه ای نداشتم

اگر کردم جسارت من چاره ای نداشتم

برو از خودش بپرس، از خود خدا بپرس

که من چقدر دوست دارم

قد خدا دوست دارم

کمند چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:33 ب.ظ http://mahbanow.persianblog.com

بارانی بحث داغه داغه ۰۰انگار این مردها و پسرها از خداشون بود این اتفاق بیفته ۰۰ از هول حلیم افتادن تو دیگ ۰۰ بیا برات پیام گذاشتم توی کامنت های خودم ۰۰ فقط نخندی غش کنی ۰۰ ببین دختر راستی جهیزیه با اونها مهریه میفته گردن ما ۰۰ تازه وقتی در عالم زناشوئی حرفمون بشه اونا قهر میکنند میرن خونه ننه هاشون ۰۰ خونه واسه ما خالی میشه ۰۰چه حالی میده نه ۰۰ بدو بیا دختر ۰۰

مهدی پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:26 ب.ظ

سلام
چرا نمی نویسی؟

ایلیا ... نویسنده آدمک جمعه 23 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:48 ق.ظ

ببخشید خانوم .... من تا به حال با شما شوخی کرده بودم که شما اومدین باهام تو وبلاگ کمند خانوم شوخی کردین .... می بخشین اگه ممکنه با اون آدمکه کاری نداشته باشین .... ضمنا دوستی من و خانم ماهبانو هیچ ربطی به اون شوخی هایی که شما کردین نداره .. یه دوستی کاملا جدیه که تو این تعاریف بچه گانه نمی گنجه ... من هم مثل رضای موتوری و آقای فرشاد نیستم و تومنی هفت صنار با اون دو عزیز توفیر دارم ... لطفا قبل از شوخی کردن یه اطلاع بدین دو تایی با هم بخندیم .... در هر صورت براتون احترام قایلم و امیدوارم موفق باشید

ایلیا ۰۰۰۰۰ نویسنده آدمک جمعه 23 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 04:54 ب.ظ

ببخشید خانوم باران ۰۰۰ الان اینجا سوتفاهم شد و شما باز هم عجله کردین ۰۰۰ اون کامنتی که توی وبلاگ من دیدین اصلا خطاب به شما نبود ۰۰۰در حالی که شما سریعا همچین برداشتی کردین ۰۰۰ اون کامنت رو برای کسی گذاشته بودم که اسمش (( ۳ نقطه )) است و زمانی به شدت حرمت من رو شکست ۰۰۰ من هم برای اینکه دیگه بر نگرده و حرفای زشت نزنه اون کامنت رو براش گذاشتم ۰۰۰ مطمئن باشید حرفایی که اون زده بود خیلی زشت تر از اونه که برای تحملش بخوایم حرف از جنبه بزنیم ۰۰۰۰ خواهشا اینقدر تو قضاوت عجله نکنین و همه آدما رو به یه چشم نبینین ۰۰۰ گفتم که براتون احترام قایلم ۰۰۰۰ ادرس اونی که مخاطب من بود هم اینا هاش : 3noghta.persianblog
ضمنا من دیگه خیلی وقته که وبلاگ نمی نویسم ۰۰۰ اصلا من وبلاگ نویس نبودم .... حالا هم دیگه کارم تموم شده و دارم می رم .... نمی خواستم کسی ازم دلخور باشه ....در عین حال که بابت هیچ چیز عذر خواهی نمی کنم ... چون کاری نکردم ... در پناه خدا ... یا علی ...

سلمان جمعه 23 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:48 ب.ظ http://aashegham-man.persianblog.com/

سلام .. باز این وبلاگ داره همینجوری خاک می خوره .. بارونی باز کجا موندی؟ .. امیدوارم هر جا هستی شاد و خوش و خندون باشی .. والسلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد