حکایت...

شیطانی به شیطان دیگر گفت:به آن مرد مقدس نگاه کن که در جاده راه می رود؛در این فکرم که به سراغش بروم و روحش را در اختیار بگیرم.رفیقش گفت:او به حرفت گوش نمی دهد.اما شیطان خود را به شکل یک فرشته در آورد و در برابر مرد ظاهر شد و به او گفت:من آمده ام به تو کمک کنم.مرد مقدس گفت:باید مرا با شخص دیگری اشتباه گرفته باشی زیرا من در زندگیم کاری نکرده ام که سزاوار توجه یک فرشته باشم و دوباره به راه خود ادامه داد بی آنکه هرگز بداندازچه چیزی گریخته است

                    
نشنو از نی ؛نی حصیری بینواست
                     بشنو از دل ؛دل حریم کبریا سـت
                     نی چو سوزد خاک و خاکستر شود
                     دل چو سوزد محرم دلبر شـود

نظرات 8 + ارسال نظر
رضا چهارشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 09:40 ق.ظ

هرانکه جانب اهل وفا نگهدارد
خداش درهمه حال ازبلا نگهدارد
دلا معاش چنان کن که گربلغزدت پای
فرشته ات به دو دست دعا نگهدارد
سروزرودل وجانم فدای ان محبوب
که حق صحبت مهرووفا نگهدارد

باران چهارشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 09:50 ق.ظ

سلام من قبلا هم اومدم
با من تماس بگیر خوشحال می شم

مصطفی چهارشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 10:25 ق.ظ http://www.m-farahi.co.sr

خوب می نویسی به ما هم سری بزن .

بــاران چهارشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 10:51 ق.ظ http://manzelgah.blogsky.com

رضا چرا وقتی برام می نویسی ادرس وبلاگتو نمیدی؟؟من که بلد نیستم چطوری لینک بذارم وگرنه اینکارو می کردم.
www.harirekhial.persianblog.com
دوستان این ادرس وبلاگ داش رضای خودمونه.تنهاش نگذارید.

مسعود چهارشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 11:01 ق.ظ http://www.mimic.blogsky.com

سلام خدمت دوست عزیز به وبلاگ ما هم سری بزن خوشحال میشم

امین رووو چهارشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 11:12 ق.ظ http://www.esfehan.blogsky.com

salam khedemate shoma doste aziz web log nevisam inja kheili ghashange vaghean ghashange vaghti inja omadam kheili khoshhal shodam va zood baraton payam dadam bebakhshina web loge man khob nist vali agar behesh ye sari bezani mamnon mihsm mer30 baby

همونی که اگه نباشی میمیره چهارشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 12:08 ب.ظ http://khakarreh.persianblog.com

نگو که رفتن تو سهم منه.....دل من طاقت نداره...میشکنه...
نگاه کن ...هر روز میام اینجا ببینمت.. بدون اگه یه روز نوشته هامو ندیدی ...اون نفس ها که برات گفتم به اخر رسیده...

موح پنج‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 08:21 ق.ظ

گویند که دوزخی بود عاشق ومست
قولی است خلا ف دل درآن نتوان بست
گرعاشق ومست دوزخی باید بود
فرداهست بهشت همچون کف دست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد