نامه ها...


دیروز خودم را در نامه هاو کاغذهایم غرق کردم و یکبار دیگر همه سالهای گذشته را نگاه کردم از عصر تا ته شب...



اگه گفتی دیروز کیو دیدم؟حدس بزن.دیروز توی آرشیو بودیم با سوفی که مصلح آمد تو.مجله فیلم جلوی من بود.میدونستم میخواد فیلم بخونه.اینقدر معطل کردم تا کلاسش شروع شد و مجبور شد بره.نمیدونی چقدر خندیدیم.
(یادداشتی گوشه کتاب به خط خودم)
*
میدونی تا چند وقت پیش هروقت فکر میکردم که سال دیگه شما با خانم فروغی ادبیات و انشا دارید و من دیگه نیستم بقدری دلتنگ میشدم که نگو و نپرس.اما نمیدونم چرا چند روزه برایم فرقی نمیکنه.اصلا بگذار اون انشا خواندنها هم نباشه...شاید هیچوقت نفهمیدی که چقدر روی دوستیت حساب میکردم و وقتی از دیدن نامردمیها خسته میشدم آهسته به تو تکیه میکردم..چون حس میکردم اگه نباشی واقعا به آسونی می افتم...
(مریم دوست نازنینم که دندانپزشکی قبول شد و انشا و ادبیات براش شد یک آرزو)
*
شیمی فیزیک..شیمی اجتماع..شیمی تجزیه...کارت کتابخونه..مجاز است از کتابخانه مدرسه راهنمایی آیین روشن کتاب بگیردومسئول کتبی که برروی این کارت ثبت شده میباشد...دخترکی با دوچشم سیاه اخمو نگاهم میکند.
*
یک ربع به ۱۰ شب...-خودت اینجوری خواستی-یک پیغام-موبایل لعنتی.
*
بهرحال بعضی شبها میرم اورژانس و آنجا مریضارو معاینه میکنم و پرونده هاونسخه های انترنها و دکترهای کشیکو میخونم تا یاد بگیرم چطورآدم بشم.حالا راضی هستی؟امیدوارم تو هم تبدیل به جدول مندلیف نشده باشی(که انگار شدی)اگه اینطور نبود آدمهارو به سه دسته اسید و باز و خنثی تقسیم نمیکردی.تو چقدر بد شدی.تو که همیشه درس شیطنت و شادی به ما میدادی.تازه نامرد بگو ببینم من جزو کدوم دسته ام؟اسید..باز یا خنثی؟؟
(فریبا جان چه درسای بزرگی..و چه خط وحشتناکی داری ..بابا خانم دکتر.)
*
باید تا ساعت ۴ حداقل ۷۰ صفحه بخونم..باید ثابت کنم میتونم الان یک ربع به ۳ و حدودا یکساعت وقت دارم.
(یادداشتی گوشه یک ورق کاغذ به خط خودم)
*
تا بتونید قابل هضم بشه براتون.
توی داخل مغز
دوتا بودنشان را مشکل است
داخلی ترین کره چشم
خیلی زیاده از حد شدینا
(این غلطای خانم قاسمی بود در کلاس که من زحمت جمع آوریشو میکشیدم.چندین صفحه است.اینارو برای انتقام نگه داشته بودم.
خدایا ببین این ورقه امتحان زیستمه که خانم قاسمی نیم نمره بهم کم داده بود.چرا دارمش هنوز؟؟اینم یک شعر در توصیف خانم قاسمی.)
(خانم قاسمی دوستت دارم الان)

*
آخی اولین نقاشی زندگیم.یک گردی به جای سرو یک عالمه خط خطی درهم و برهم به جای مو و یک چشم درشت و یک چشم ریزو وسطشون یک خال گنده.دوتا پا و بدون دست.
(خدایا این چیه من کشیدم؟)
*
قلم بدست گرفتم تا بقیه نامتو بنویسم و به قول رشتیا یک کمی باهات گل گپ بزنم.اینو بخاطر این نوشتم که مشاتق بودی زبانهای رشتی و ترکیو فکر کنم هر چی زبون تو دنیاست یاد بگیری.آخه بچه اقلا درستشو یاد بگیر.مثلا بواسته نیست بلکه(ب بس ت)هست.اینجوری اگه یکروزی بیای رشت هیچکس حرفاتو نمیفهمه.
(فاطمه جان فقط همون ب بس ت را یاد گرفتم)
*
شیر و خرما.....مادر مهربون دلم میخواد ببوسمت.

*
بی سبب هرگز نمیگردد کسی یار کسی
یار بسیار است تا گرم است بازار کسی

یادگاری از یک دوست در تاریخ ۳۰/۳/۸۰
*
۱.خوب بد زشت
۲.روح              
۳.سرگیجه        
۴.عصر جدید     
۵.شمال از شمال
برنامه جلسات کانون فیلم
*
بهرحال زندگی همش ریسکه حتی آب خوردن هم خطرناکه.یکدفعه دیدی آب پرید توی گلوی آدم خفه شد.ولی میبینی که مردم هر روز آب میخورند و و میدونند ممکنه خفه بشن.ولی باز هم میخورن.زندگی همینه.اینکه آدم هی بدوه و بخوره زمین باز هم بلندبشه و ادامه بده.اینقدر که یا راهو یاد بگیره یا اینکه راهو بگذاره برای بقیه و بره کنار.دیگه کسی را نمیبینم که سراغتو بگیرم.اینقدر که دیگه اونا هم منو میبینن چیزی از تو نمیپرسن و فکر کنم خودت میگفتی اینطوری بیشتر دوست داری.چند روز پیش خاطره را دیدم که گفت خیلی وقته ندیدتت و خونتون عوض شده و تقریبا غیر ممکن شده دیدن تو.
(سپیده دیگه اونطوری دوست ندارم.دلم برات تنگ شده)
*
توی نامه ات از همه نوشته بودی جز خودت.چرا؟؟نامه هاتو سانسور نکن و برام بیشتر بنویس.
عکس جدید یادت نره.تو عکس برام بخند.دوستت دارم.
(داداش غریبم منم دوستت دارم)

نظرات 58 + ارسال نظر
بیدل یکشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 04:41 ب.ظ http://nemad.persianblog.com

یه سلام - فعلان همین - دوباره میام این آقا جون کلید کرده بمن - ببین اون چی میخواد بگه - تا بعد ....

آقا جون یکشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 05:03 ب.ظ http://www.do3t.persianblog.com

سلام
....ممنون که سر زدی .......بیدل بازم اول شد .....اینجوری نبینیشا ،! این روزا خیلی زرنگ شده.....قال میذاره!قرارمیذاره!و و و خلاصه ...چی گم ....منم نمیدونم چرا اینجور شده ...بنظر من تاثیر رفیق بده....بگذریم .....مطالبت مثل همیشه تکه.....بای .....تا بعد

کتایون یکشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 08:44 ب.ظ

سلام عزیزم ... خوشحالم که سر زدی ... از نوشته هات که من زیاد نفهمیدم ..اما چون بخشی از تو و مربوط بتوست همشو با دقت خوندم ... یه جورایی بود .. پشت اون نوشته ها چه خبره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟باز کن پنجره را که نسیم ..........فکر کنم به هر چی که من از ش بخوام میهمان بکند .......کسی چه میداند؟

سکوت یکشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 09:38 ب.ظ

سلام نازنین ...یاد اوری ومروری بر گذشته همیشه نوید بخش وچالشی نیل به اهداف متعالی هست ..تفکر وتدبر ویاد اوری از هر نوع که باشد یک نیازسیت درونی ومن خوشحالم که الان با اون یادگاریها ویاد اوریها به شوقی وذوقی دست یافته ای واین چنین خود را سبک بال احساس کرده ای واز ته دل به مخاطبت که ممکن است هرگز این نوشته های ترا نبیند از ته دل دوستت دارم گفته ای و به نظر من این یعنی زندگی بدرود

پویا یکشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 10:50 ب.ظ

سلام
به نظرت برای رفتن سراغ خاطرات کمی زود نیست ؟
میدونی ما در جوانی خاطره می سازیم تا در پیری با آنها زندگی کنیم
پس خاطرات خوش بساز تا .....
پیر بشی الهی
موفق باشی

صبورا(سنجاب) دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 12:02 ق.ظ http://saboorajanam.persianblog.com

سلام.خوبی عزیز دلم؟ چه تیکه های قشنگ ودلنشینی ....سالم وسربلند باشین...خدانگهدار

پدرخوانده دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:12 ب.ظ http://iranroozi.blogsky.com

سلام .. در مورد یکی مونده به آخرین ورق باید بگم : پشیمانم پشیمانم پشیمان .. والسلام

عزیز دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:15 ب.ظ

سلام خوبی .... مرسی اومدی اونورا خوشحالم کردی فکر کنم سال نورو بهت تبریک گفتم ولی خب حالا دوباره تبریک میگم خوش باشی همیشه و موفق

[ بدون نام ] دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 02:13 ب.ظ http://anti-girlz.persianblog.com

ba salam khedmate shoma nemidonam man chi neveshtam ke shoma fekr kardid man az 2khtara khosham miad vali ino bedonid ke momkene motenafer nabasham vali aslan khosham ham nemiad omidvaram beheton bar nakhore(sale no mobarak)be omide didar bye bye

سلام.
اتفاقا خیلی هم عالیه که نظرتونو میگید ولی خیلی دلم میخواد شما را در عمل..یعنی رفتار با دختر ها هم ببینم.این چیزای که شما میگید یک نظریه است یعنی لوندی یا لوسی یک زن ذات اوست و خودش در اون دخالتی ندارد.و به نوبه خودش جذاب هم هست .مثل خیلی خصوصیات اقایون.اگر قطام یا همسر امام حسن زنان بدنامی هستند در طول تاریخ.خب من هم مردان زیادی را میشناسم که فاجعه هایی بدتر بوجود اوردند.اصلا چرا راه دور بریم مردانی مثل ابن ملجم بعلت ترس و زبونی خودشونه که تن دادند به خواسته های یک زن.نمیدونید از این بحثی که با شما شروع کردم چه لذتی میبرم .ممنونم کخ حس و انگیزه بحث را در من بوجود میارید دوست من.این که شما رودرروی من می ایستید و میگید از دخترا خوشم نمیاد برام خیلی جذابه.ممنونم.
باران.../

کتایون و سینا دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 03:15 ب.ظ http://khodet midooni

سلام میس اخموی ما.اسم همه را اوردی جز من و همایون.باشه ماهم خدایی داریم.دل ما رو که لرزوندی بچه دلمون برات تنگ شد.کاش اونجا بودیم.حالم یکجوری شده.برات خیلی نگرانیم.یعنی من نگرانم.عیدو چکارا کردی؟چرا از عید ننوشتی؟تو چت شده؟اگه خانم قاسمی اینجا بود الان از وبلاگت پرتت میکرد بیرون.ما کنارتیم دختر .نمیدونم چی بنویسم یک چیزی میگه باید بیام پیشت ببینمت.بخدا دلم میخواد گریه کنم از دستت.توروخدا برام یک نامه بنویس از اون نامه چند ورقیا.جون کتی اینکارو بکن.بکلی یادم رفت بگم هدیه قشنگت بدستمون رسید اما باور کن تا دیدم اشکم در اومد وتازه فهمیدم چقدر ازت دورم اونم تو این روزا.مراقب خودت باش عزیزم.خیلی عزیز مایی.

[ بدون نام ] دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 10:14 ب.ظ http://anti-girlz.persianblog.com

ba salam khedmate shoma nemidonam manzooreton az inke neveshte bodid vasat neveshtam chi bod man ke chizi nadidam vali be har hal fekr konam shoma baraye az beyn bordane rooohe sheytanye 2khtaronaton talashe zyadi kardid shayad besheh goft ta hododi ham movafagh shodid felan bye bye

... سه‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 12:50 ق.ظ

تومنودوستم نداشتی حتی قدیه نوک انگشت...

سلام.
دوست من غمگین نباش اگر حس میکنی من دوستت نداشتم چون من چندان آدم جالبی هم نیستم.باور کن اگر فاصله ای هست بین من و تو نهایت خوشبختی توست.
عشق صدای فاصله هاست.
فاصله هایی که غرق ابهامند.

باران سه‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:04 ب.ظ http://shamlo.blogsky.com

نمی دونم تو این چند سال چه قدر قد کشیدی ... وزنت چقدر زیاد شده ... اینا مهم نیست ... مهم اینه اینقدر بزرگ شدی ...که ببخشی حتی در خاطرات ...که دوست داشته باشی ... حتی الان ...

داریوش سه‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 03:45 ب.ظ http://www.khodemooni82.persianblog.com

سلام ... من از وبلاگ دریای مهر اومدم اینجا همون چند کلمه خودمون .... من هم گاهی وقتها که کتاب دفتر های دوران دبیرستان رو باز میکنم و نوشته های بچه ها رو میبینم دلم میگیره و پر میزنه واسه اون روزا .... اون روزای خوش بی خیالی .... مخصوصا اون نقاشی های کوچولو که گوشه کتاب میکشیدیم و با ورق زدن کتاب نقاشی متحرک درست میکردیم ..... با خوندن این نوشته ات دوباره به یاد اون روزا افتادم و باز دلتنگ شدم ... ممنون ... فعلا خداحافظ

پویا سه‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 07:23 ب.ظ

مرور خاطرات گذشته چه خوش باشند چه ناخوشایند هردو یه حالت داره !
آدم دلش میگیره .
نه در خاطرات گذشته گم بشو
نه در وضعیت فعلی غرق بشو
نه در تخیلات آینده غوطه ور بشو
متفکرانه زندگی کن و حساب ساعتهای هدر رفته عمر بکن
از ثانیه ثانیه زندگی استفاده کن چون تو فقط یک بار به دنیا میای
دوست دارم برات خیلی بنویسم ولی فکر میکنم از حوصله تو خارج باشه .
همینطور تیکه تیکه مینویسم که از من خسته نشی

کتایون سه‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 11:36 ب.ظ

سلام .. باران عزیزم ... یادداشت دوست مشترکمونو خوندم .. .. نمیفهمم چی شده .. اما میدونم نباید تنها بمونه ... فدای تو همیشه عزیز و اون تصویر روشن ماه گون

باران چهارشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 02:37 ب.ظ http://manzelgah.blogsky.com

کتایون خوب من سلام.
من عاشق مسابقات فینال فوتبالم...چون آخرش یک وقت اضافه به آدم میدن و میگن حالا از نو شروع کن..حالا وقت داری...هیچ چیز رنگ دیر شدن نداره...اگر الان الان نبود...اگر وقت دیگری بود..شاید اگر وقت دیگری بود...کتایونم اول سال به خودم قول داده بودم که اون وقت اضافه را حتی اگر نه داور..خودم برای خودم مهیا کنم و در اون تنهاییها و خستگیها را کمی شاید کمتر کنم.خیلی کارها بود که میخواستم و باید انجام میشد.حوصله گفتن همه انچه گذشت در اینجا نیست.یادداشت دیگری خواهم نوشت.منتظر باش.میدونم دوستمونم این یادداشتها را میخونه و شاید کمی خودش را در کنار ما و مارا در کنار خودش حس کنه به روشنی همون تصویری که داره.
فدای مهربونیات و بی تفاوت نبودنت که بیزارم از هر چی بی تفاوتیه.دوستت دارم.منتظر نوشته بعدیم باش.

[ بدون نام ] چهارشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 09:38 ب.ظ http://anti-girlz.persianblog.com

basalam va arz tabrike sale no omidvaram dar sale no tajdid nazary dar ahvaklate khodeton bedid(shokhy) bye bye

... پنج‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:43 ق.ظ

SALAM CHEGHARD DOOST DASHTAN MOSHKELE NA?!VALI ASHEGH BOODANO ASHEGH SHODAN KHEYLI MOSHKEL TARE KASH TO NIROOYI DASHTI TA BETOONI AZ PASE IN MOSHKEL BAR BIYAY

سارا(کلمه) پنج‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 05:36 ب.ظ http://chandkalame.persianblog.com

سلام به بارونی گلم ......... سال نوت مبارک عزیزم...خیلی نوشته ات خوب بود .... منم گاهی از این کار ها میکنم ... یادمه اونوقتا توی خوابگاه که بودیم توی اتاقمون یه ورق بزرگ روی دیوار میچسبوندیم... اونوقت هر کس که هر وقت دلش میخواست روی اون یا شعر یا یه چیزی مینوشت و تاریخ میزد ...حتی مهمونامونم مینوشتن ........و حالا من هنوز اون ورق رو دارم .....

پدرخوانده جمعه 14 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:32 ق.ظ http://iranroozi.blogsky.com

سلام .. والسلام

بیدل جمعه 14 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 04:41 ب.ظ http://nemad.persianblog.com

وقتی نیستی دل من قد یه دریا میگیره - وقتی هستی چشامو خواب میگیره - تو بگو خودت بگو - دیدنت قشنگتره یا خواب چشماتو دیدن بهتره - میگی میری زود میای اما یه دنیا میمونم - تا میای زودی میری و تنها تو رویام میزاری - تو بگو خودت بگو - دل بیدل چه جوری این همه طاقت بیاره

سارا(کلمه) شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 06:40 ق.ظ http://chandkalame.persianblog.com

بارونو دوست دارم هنوز .....چون تو رو یادم میاره ...حس میکنم پیش منی ... وقتی که بارون میباره ...) سلام به بارونی عزیزم ......عزیزدلم خوبی؟؟مهربونم شادی و سلامتیت ارزوی منه ... میدونی که همیشه منتظرتم ....آپ کردم پیش منم بیا

اشکان شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 11:36 ق.ظ

سلام خدمت شما.من مدتیست وبلاگ شما و وقایع اونو دنبال میکنم و راستشو بخواهید خوشم آمده اما همه چیز در این جا پر راز و تاریکه.یک راز بین حرفهای شما خودشو پنهان کرده.من از روی نظرات دوستان یک مطالبی را فهمیدم و میبینم شما مدام طفره میروید.همه به شما ابراز علاقه می کنند و شما جوابی نمی دید و حتی با افتخار به شخصی که داره به شما محبتشو نشون میده میگید که از شما فاصله بگیره.همه این حرفها برای من جالب و عجیبه.من یک خواهش شخصی از شما دارم.ممکنه یادداشتی از عشق داشته باشید؟موضوع دیگر غیبت های ناگهانی شماست.من تا حال نظری ننوشته بودم و با سکوت و لذت می خواندم.اما امروز که باز دیدم یادداشتی ندارید ترجیح دادم سکوتو بشکنم و حرفی بزنم.
خواسته من را فراموش نکنید.مطلبی راجع به عشق.
متشکرم.در پناه حق پاینده باشید.

نسیم صبا شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:28 ب.ظ http://hamrazedel.persianblog.com

سلام باروونم...خوبی نازنینم...کجایی عزیز دل صبا....منتظرتم....برام کامنت نمیزاری...نکنه نیستی...مثل همیشه قشنگ نوشتی...میبینم دوستاتم زیاد شدنووودیگه تنها نیستی گلم...خوشحالم...ولی یه خبر بد دارم...مادر امید به رحمت خدا رفت...میدونیکه کدوم امید رو میگم....امیدووووووو...برگ بیدوووووووو.....نمیخواستم ناراحتت کنم...ولی از تو پرسید...منم گفتم نمیدونی...اون احتیاج به همدردی داره خیلی خرابه....دوستت دارم گلم...خوش باش بای...صبا=همسفر

داریوش شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:58 ب.ظ http://khodemooni82.persianblog.com/

من بازم سلام ..... نه بابا زیاد م نباید به حرف اقوام گوش داد ... فعلا خداحافظ

پرچین شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 04:29 ب.ظ http://parchin.blogsky.com

خاطرات جمع میشه جمع میشه کم کم همه زندگیت میشه خاطره. فقط خاطره. و بعد..
/رضا.

مهربانو شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 06:24 ب.ظ http://mahemehr.persianblog.com

سلام خانوم گللللللل. خوبین شمااا. خوشحالم که با وبلاگتون آشنا شدمممم. با اجازه وبلاگتونو سیو کردم. چه خوبه که وبلاگ آدم خاطره انگیز باشه حتی برای خود آدم. دوستت دارممم. بوسسسسس موفق وپاینده باشید.

شهروز شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 11:36 ب.ظ http://khakarreh.persianblog.com

سلام بارونی خوبی؟خیلی دلم برات تنگ شده هاااا...نکنه میخوای دعوات کنم که دوباره بنویسی .هان؟؟سکوت لحظه های تلخ روبشکن....بیاوببین همه منتظرتن ...دوستت دارن...حتی عاشقتن ....نمیخوای که دلشونو بشکنی...هان؟پس بیا...ازنظرت تووب لوگم ممنونم اماباهاش موافق نیستم توخیلی بیرحمانه عشق تو میخوای تبعید کنی به سرزمین فراموشی....!!

علی یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 11:37 ق.ظ http://anti-girlz.persianblog.com

ba salam khedmate shoma va arze tabrike sale no on ebne moljami ke shoma migid ham baesesh zan bood ke in karo kard motevajeh hastyd ke akhe har chi bala sare ma miad az hamin lavandye zanast dige khob marda ham hasasan be in mozo vali omidvaram shoma ijn hese sheytany ro dar khodeton bekoshid
be har hal bazi vaghjta ke ba khodam fekr mikonam mibinam ke in araba shayad kareshon dorost bode ke 2khtara ro zende be gor mikardan akhe doroste ke zana manfeat ham daran vali zarareshon kheili bishtare khodeton ham ghabol konid ke aghab mondegi javameyi mesle ma ke jahane 3vom hastym az zan nashat migire khob dige mozahemeton nemisham be omide didar bye bye=;

کتایون یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 09:30 ب.ظ

.ابر ها جانی بگیرد کاش
کاش بارانی بگیرد کاش ...
.....سلام عزیز دل ...

بیدل دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 11:39 ق.ظ http://nemad.persianblog.com

سلام بارونوووو - هر جا هستی تندرست باشی - تقصیر ما چیه که آبجی گلی مثل تو داریم - راستی نکنه تو یه جای جدید داری مینویسی تا از شر ما راحت بشی - نوچ - وقتی نیستی ...

سپهر سه‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 03:28 ق.ظ http://sepehrlp.blogsky.com/


یه جمله نو..یه کلمه نو..یه حرف نو...یه دل کهنه..یه قلب خسته..یه راه باریک..
برای با هم بودن ..برای بی او بودن..برای عشقی بی پایان...
..ببخشین اگه دیر کردم..ولی حتما میومدم.....
موفق باشی

صبورا(سنجاب) چهارشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 12:15 ق.ظ http://saboorajanam.persianblog.com

سلام عزیز دلم...کجایی گلم...نمی گی دل یه سنجاب اونقدر بزرگ نیست که بتونه دوری بارانو تحمل کنه؟ ....دای مهربونیت بشم..منو بی خبر نذار گلممم....فدای مهربونیت ...بای

بیدل سابق پنج‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:44 ب.ظ

سلام - بلاخره این صفحه باز شد - خوش و خرم باشی

... پنج‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 06:09 ب.ظ

تو کجایی؟

کتایون و سینای همیشه پنج‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 06:56 ب.ظ http://sina1980@yahoo.com

عزیزم برات آرزو میکنم هر چه زودتر سلامتیتو بدست بیاری و باز برگردی پیش دوستات.همه دوستت داریم و دعای ما بدرقه راهت.

بابا رستم شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 12:04 ق.ظ http://www.babarostam.persianblog.com

سلام خوبی

صبورا(سنجاب) دوشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 12:12 ق.ظ http://saboorajanam.persianblog.com

سلام عزیز دلم....کجایی گلمممم...دلم برات تنگ شده ..امیدوارم همیشه هرجاییکه که هستین سالم وسربلند باشین...خدانگهدار

پدرخوانده دوشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 05:45 ب.ظ http://iranroozi.blogsky.com

سلام .. ۲۲ روز غیبت یعنی ترک تحصیل .. ببخشین یعنی ترک نوشتن D: ..شاد باشی در همه حال .. والسلام

صبورا(سنجاب) سه‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 07:06 ب.ظ http://saboorajanam.persianblog.com

سلام عزیز دلم...قربونت برم...کجایی ؟ دلم برات یه ذره شده.... خیلی نگرانتم.... امیدوارم همیشه هرجاییکه هستی سالم وسربلند باشی...

شاعر جوان چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:10 ب.ظ http://http://donyaiesher.persianblog.com

سلامم / بر چهره ی گل نسیم باران خوش است .... در صحن چمن شمیم یاران خوش است

شاعر جوان چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:56 ب.ظ http://http://donyaiesher.persianblog.com

بهر بیان که تو خواهی سخن بگو با من .... که آشنا به زبان تمام دلهایم

باران چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 09:44 ب.ظ http://shamlo.blogsky.com

چه غیبت طولانی ... چرا ؟

کتایون چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 10:28 ب.ظ http://0000000012.persianblog.com

سلام عزیزد لم ... اخه تو کجایی ... مگه خودت نگفتی هیچکی حق نداره یه دفعه بزاره و بره ... پس کجایی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرا نمینویسی .. چرا هیچی نمیگی ....نمیگی ما هم یه دل کوچولو داریم که به اندازه یه دریا نگرانت شده ...اگه دوستی میدونه بارون عزیز دل کجاست به منم بگه ..ممنون میشم....

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:10 ب.ظ

اینم یکی از اون لوس بازیاشه تف

خانم...جون.
اگر فکر میکنید بدون نام نمیشناسمتون سخت در اشتباهید.برای اینکه دوست ندارم صفحه نظرات دوستانم را آلوده به مشکلات شخصی شما ببینم شما میتونید هر حرف شخصی که دارید به مسنجر ایدی من مراجعه کنید. میدونم که آدرسمو دارید.

سروش جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 09:31 ق.ظ http://sardar39.persianblog.com

سلام حتما برای غیبت تان دلیل دارید ؛اما نازنین به مولی ما هم دل داریم که برای دوستمون تنگ شده .به خاطر دل دوستان نگرانت هم که شده وبه خاطر خدا یه چیزی بگو وبنویس تا نگرانی ما بر طرف شه .یا حق ....

بیدل قدیمو و جدید و .. شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 09:48 ب.ظ

سلام - میدونم مدتیه نیستی - امیدوارم ازم دلخور نشده باشی - چیز جدیدی که ندونی نیست که برات بگم - اینجا الان عجب بارونی داره میزنه منم دلم باز هوایی شد گفتم سری بهت بزنم - خدا همیشه یار و یاورت باشه

کتایون یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 11:05 ب.ظ

سلام باران عزیزم ...نمیدونم الان کجایی ؟... نمیدونم چرا به سکوت و بی حرفی رسیدی ...فقط ارزو میکنم سلامت باشی و مشکل غیر قابل پیش بینی اتفاق نیفتاده باشه ...نمیدونم ایا کمکی میتونم بکنم یا نه ؟... نمیدونم این کمکا و این حرفا تو رو بیشتر ازار میده یا بی تفاوتی یا اصلا میخونی یا نه .. فقط میدونم تا درد مشترکی نباشه این حس مشترک سراغ ادم نمیاد ... نگرانم و منتظر ...ارزو میکنم سلامت باشی عزیز دل ...

کتایون سه‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 06:35 ب.ظ

سلام ... عزیز دلم خبر گرفتم که سلامتی .. خوشحالم ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد